◕‿◕❤دست نوشته های دختری که من باشم❤◕‿◕

تبلیغ جدید شرکت سایپا برای پراید:حادثه و هیجان را با ما تجربه کنید.....شاد بروید .....شادروان برگردید...

مدیرعامل شرکت سایپا اعلام کرد:به حول و قوه الهی با صادرات پراید به عراق،انتقام خون شهدا را خواهیم گرفت!!!!!!!!!



دوستای عزیز من یه داستان کوتاه و زیباو

بسیاررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر آموزنده در

ادامه مطلب گذاشتم.........برین بخونین کیف کنین......



ادامه مطلب...

ارسال شده در تاریخ : دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:داستان,درس,صداقت,گل,شاهزاده,پول,مقام,پسر,همسر,نویسنده,مطلب,شور,دروغ,زندگی,ازدواج,شرط,خوب, :: 20:36 :: توسط : m-sh

شما این سریال سرزمین آهن رو میبینین؟؟؟؟؟؟؟؟

آقا صدا و سیما فکر کنم یادش رفته بشینه این فیلمه رو س*ا*ن*س*و*ر کنه.........من دیگه میترسم بشینم این فیلمه رو ببینم نکنه خدایی

نکرد زبون شیطون لال بشه انشاالله ، با صحنه ی زشتی روبه

رو بشم....ولی اگرم یادشون نرفته و عشقی س*ا*ن*س*و*ر نکردن باید از اعماق وجودمون بگیم:..........روحانی

مچکریم.................!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بله..........ما آدمهای بسی قدرشناسی هستیم:-))))))))))))))))))))))))))))



سلامممممممممممم به همه دوستای گلم.........احوالتون چطوره؟؟؟؟؟؟خیلی وقت بود خاطره ننوشته بودم........

آقا یه روز مارو به قول مدرسمون اردوی آمادگی دفاعی بردن........اول که نیم ساعت تو آفتاب نگهمون داشتن تا بذارن بریم تو............بعدش

بردنمون یه جای مدرسه ای که توش اردو برگذار میشد که فرش کف زمین پهن کرده بودن با یه ستون وسط سالنشو و حدود هشت تا پنکه

سقفی......ما رفتیم اون آخرا نشستیم که قشنگ بتونیم حرف بزنیم.......یه خانمی بود که دفعه قبلی که برده بودنمون یکی از همین اردوها

ایشونم حضور داشت به عنوان مسئول بسیج بود فکر کنم......این خانمه اینقدر خوش اخلاق بود جون خودش که نگووووووووووو......آقا ما تا

اینو دیدیم سکته زدیم اساسی.......خلاصه اومد تو همون اتاقه که برده بودنمون و یه ذره حرف زد که ما اصلا نفهمیدیم چی گفت فقط یه

جاشو شنیدم که میگفت اونایی که گوشی آوردن یه وقت عکس نگیرن با اسلحه که بعدن ببرن بذارن تو وبلاگ یا صفحه

ف*ی*س*ب*و*ک*شون ک یه وقت از عکسه سواستفاده میکنن و به عنوان جاسوس معرفیش می کنن.........آقا ما اون وسط می

خواستیم بخندیم نمیشد به خاطر همینم تو افق محو شدیم........هیچی دیگه یه آقایی اومد یه حدود یه ساعت و نیم فک زد ما هم یک ساعت

و نیم گفتیم و خندیدم و اصلا گوش نکردیم چی گفت.......بعد از اینکه آقاهه رفت بردنمون تو کلاسای مدرسه و یه خانمه با اسلحه کلاشینکف

اومد و باز و بسته کردنشو یادمون داد......آقا ما مثل چی ذوق مرگ شده بودیم مثل اسلحه ندیده ها زل زده بودیم به خانومه.......بعدم رفتیم

اسلحه آوردیم خودمون باز و بسته کردیم........دو تا از بچه ها داشتن یواشکی عکس میگرفتن و ما هم کلی غصه خوردیم که چرا گوشی

نبردیم و یه بار به حرف مسئولین گوش کردیم....!!!بعد از اون خانومه یه خانوم دیگه اومد نیزه و خشاب و گلوله و اینا نشونمون داد و معرفی

کرد......بعد از اونم یه خانوم دیگه اومد جهت یابی یاد داد و بعدم اونایی که آخر کلاس نشسته بودنو بلند کرد ازشون پرسید و بنده از بس

خرشانس تشریف داشتم سر کلاس این خانومه جلو نشسته بودم وگرنه منم عقب میشستم و باید سوالاشو جواب میدادم.......هیچی دیگه

بعدم نیم ساعت زودتر تعطیلمون کردن ما هم علاف وایسادیم تا بیان دنبالمون.....این وسط یه ملخ کوشولو امود نشست رو مقنعه ی یکی از

بچه ها......حالا هی از این ور میرفتیم اونور که یه وقت ملخه رو لباس ما نشینه .........یه چند تا برادر رزمنده هم اومده بودن که اسلحه

ها رو ببرن با بچه ها قرار گذاشتیم یکی رو بفرستیم مخ یکیشونو بزنه اسلحه برامون بگیره که اومدن دنبالمونو و نقشه شکست خورد.........


خلاصه مطلب اینکه امیدوارم شما هم یه روزی کلاشینکف دست بگیرین حالشو ببرین..........!!!!!!!!!!!!

البته تفنگی که به مادادن از این تفنگه داغون تر بود......




ارسال شده در تاریخ : یک شنبه 14 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 23:57 :: توسط : m-sh

عنوان کتاب:بوی خون

نویسنده:baroon12

تعداد صفحات پی دی اف:۳۱۳

تعداد صفحات جار:۱۰۰۹

منبع:سایت نودهشتیا

خلاصه:شادی دختری که تو دانشگاه گرافیک میخونه. یه روز توی کوچشون میبینه که یه پسری داره با یه آقایی دعوا میکنه و اونو به شدت میزنه.شادی که این صحنه رو میبینه تصمیم میگیره مداخله کنه اما اون پسر با شادی هم دعوا میکنه. بعد از اون روز همون پسر هر روز دنبال شادی بوده و شادی هم عصبانی از دست پسر… اما وقتی میفهمه اون پسر پلیسه باعث میشه که بترسه و حرفاشو گوش کنه سهند(همون پسره) هم از ترس شادی استفاده میکنه و…

 



ادامه مطلب...


عنوان کتاب:دنیا پس از دنیا

نویسنده:moon shine

تعداد صفحات پی دی اف:۳۷۳

تعداد صفحات جار:۱۱۶۳

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:مریم شخصیت اصلی داستان بوسیلهءبرادر دوست صمیمیش دنیا دزدیده وبه امریکا برده میشه…

 



ادامه مطلب...


عنوان کتاب:به من نگو دیوونه

نویسنده:queen Elizabeth و tinas

تعداد صفحات پی دی اف:۱۸۲

تعداد صفحات جاوا:۵۳۲

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:پرستو ۲۲ ساله خوشو میزنه به دیوونگی !
چرا ؟؟؟
چون پیام قصد داشته آبروشو ببره…( از همه لحاظ !!!)
تو تیمارستان یه دکتر خوشگل و جداب و مغرور و اخمو هست به اسم آراد .
پرستو با دیوونه بازیاش آرادو دیوونه میکنه !!

 

 



ادامه مطلب...


عنوان کتاب:بازگشت

نویسنده:new age

تعداد صفحات پی دی اف:۴۳۲

تعداد صفحات جاوا:۱۸۳۰

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:یه دختری به اسم سایه … میره شمال … اونجا میفهمه چند ماه قبل یه آقایی با ماشینش کوبیده به دره پشتیه باغشون … میره دنبال خسارت گرفتن و ….
اما اینکه چرا میره دنبال خسارت یا از کجا میفهمه که کسی با ماشین به دره باغ زده رو باید خودتون بخونین تا متوجه بشین …

 

 



ادامه مطلب...



ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 5:2 :: توسط : m-sh

 

 " هیچ گاه "

به خاطر " هیچ کس "

 دست از " ارزشهایت " نکش؛

 چون ... زمانی که آن فرد از تو دست بکشد؛

 تو می مانی و یک " منِ " بی ارزش ...!

 


 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 4:58 :: توسط : m-sh

 

معیارِ واقعی ثروت ما این است که؛

اگر پولمان را گم کنیم، چقدر می‌ارزیم ...

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 4:57 :: توسط : m-sh

 

 

به خاطر بسپاریم که ،
 
همراهی خدا با انسان مثل نفس کشیدن است ؛
آرام، بی صدا، همیشگی ...

 

 

 


ارسال شده در تاریخ : جمعه 12 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 4:55 :: توسط : m-sh

به سلامتي پسري که پول هاي مچاله شدشو اروم گذاشت جلوي فروشنده و گفت:
براي روز پدر يک کمربند مي خوام
فروشنده:
چه جنسي باشه؟
پسر کوچولو:
..
..

فرقي نميکنه فقط دردش کم باشه


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 23:53 :: توسط : m-sh

آرامش چیست ؟
نگاه به گذشته و شکر خدا
نگاه به اینده و اعتماد به خدا
نگاه به اطراف و جستجوی خدا
نگاه به درون و دیدن خدا
لحظه هایت سر شار از بوی خدا . . .


ارسال شده در تاریخ : چهار شنبه 10 ارديبهشت 1393برچسب:, :: 19:38 :: توسط : m-sh

عنوان کتاب:شب آرزوها

نویسنده:ساناز

تعداد صفحات پی دی اف:۲۵۸

تعداد صفحات جاوا:۹۹۷

منبع:سایت نودهشتیا

 

خلاصه:ندا دختر داستان ما در طی زمان عاشق پسر عموش میشه!از اونجا که عموش همیشه ندا رو عروس خودش خطاب میکرده، ندا به این عشق امیدوار میشه ودر طی چند مدت متوجه میشه که علاقش به پسر عموش یک طرفه ست!
پسر عموش از علاقه ش به یک دختر دیگه، به ندا میگه…حتی بهش میگه که حاضر به خاطر اون دختر تو روی خانوادش وایسه!تو یه مدت زمانی که میگذره، اتفاق های خاصی میوفته و ندا به خاطر اینکه پسر عموش به عشقش برسه، کنار میکشه و تصمیم میگیره عشق به پسر عموش رو تو دلش بکشه….

 

 

 



ادامه مطلب...


دانلود رمان قصه ی دل ها برای جاوا،اندروید،pdf،ایفون،تبلت

دانلود رمان قصه ی دل ها برای جاوا،اندروید،pdf،ایفون،تبلت

دانلود رمان قصه ی دل ها برای جاوا،اندروید،pdf،ایفون،تبلت

 

دانلود رمان قصه ی دل ها برای جاوا،اندروید،pdf،ایفون،تبلت

نوشته ی hese_gharibکاربرنودهشتیا

ژانر:عاشقانه … غمگین
خلاصه:در مورد زندگی دختری به نام افسون که عاشق میشه ودر ابتدای راه رسیدن به عشقش….پایان غمگین


مقدمه

توتنهایی،همین یعنی هنوزم خلوتت سرده …. نگاه کن خلوت سردت،چه جوری دِلخوشم کرده!
نه دستی توی دستاته،نه عکسی روی دیوارت…همین یعنی که من هستم،هنوز تو خواب وبیدارت
تو تنهایی همین یعنی که چشمات دل نمیبازه…یه ردی دور انگشتت ،تو رو به گریه می ندازه
چه اُمیدی بهم میده،که سوت وکور وخاموشی…هنوز با پیرهَنَم هرشب،تن ِ تنهاتو
می پوشی
تو تنهایی وتنهاییت به تنهاییم نفس میدههمین یعنی که تقدیرم تو رو یک روز پس میده

چقد شیرین ِ این احساس که تنهایی و غمگینیچه شیرینی بی رحمی چه خودخواهی شیرینی

برای دانلود رمان به ادامه مطلب بروید



ادامه مطلب...


دانلود رمان ترفند عشق برای موبایل(جاوا،ایفون،اندروید)،PDF،تبلت

نوشته طناز مشایخی کاربر انجمن نودهشتیا


به خواست خود آمد.
آمد؛ اما بی صدا آمد.
آنچنان آمد که هر چه کینه بود با سیلاب خود بشوید و ببرد.
اما راه نفسم را بسته بود.
آمد؛ ولی چه بی مقدمه آمد.
آری زمانی که نباید می آمد، آمد.
عشق آمد.
همراه با آبی زلال.
زیبا و پاک.
بدون هیچ مانعی.
با وقار.
اما وقتی آمد همه چیزیم را نابود کرد.

برای دانلود رمان ترفند عشق به ادامه مطلب بروید .



ادامه مطلب...


دانلود رمان لیلای قلبم برای موبایل(جاوا،ایفون،اندروید)،PDF،تبلت

دانلود رمان لیلای قلبم

دانلود رمان لیلای قلبم

دانلود رمان لیلای قلبم برای موبایل(جاوا،ایفون،اندروید)،PDF،تبلت

نوشته shakiba.n کاربر انجمن نودهشتیا

درخواستی دوستان

خلاصه :

لیلا دختری که در سن شانزده سالگی مجبور به ازدواج آن هم از نوع سنتی می شود …با اینکه از این ازدواج راضی نبوده اما با دیدن مردی که اسم شوهر را یدک میکشد  پنجره های قلبش را به روی او گشوده و گرمی عشق در کنار این مرد تجربه میکند تا اینکه……پایان خوش



ادامه مطلب...

درباره وبلاگ
بار خدایا… از کوی تو بیرون نرود پای خیالم.. نکند فرق به حالم.. چه برانی چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی.. نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دست نوشته های دختری که من باشم....!!!!! و آدرس man-to-zendegi-love.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 27
بازدید دیروز : 181
بازدید هفته : 1483
بازدید ماه : 3549
بازدید کل : 188454
تعداد مطالب : 355
تعداد نظرات : 254
تعداد آنلاین : 1



داستان روزانه