دانلود رمان تمنای وجودت برای جاوا،اندروید،ایفون،PDF،تبلت،ایپد،
دانلود رمان تمنای وجودت برای جاوا،اندروید،ایفون،PDF،تبلت،ایپد
نوشته ی ساحل ویسی کابرنودهشتیا
نخوندم وخلاصه ندارم هرکس خوند خلاصه بگذاره..ممنون
دود بود
دود بود و دود بود و دودبود
گل میان آتش نمرود بود
شعله می پیچید برگرد بهار
خون دل می خورد تیغ ذوالفقار
یک طرف گلبرگ اما بی سپر
یک طرف دیوار بود و میخ در
میخ یاد صحبت جبریل بود
شاهد هر رخصت جبریل بود
قلب آهن را محبت نرم کرد
میخ از چشمان زینب شرم کرد
شعله تا از داغ غربت سرخ شد
میخ کم کم از خجالت سرخ شد
گفت با در رحم کن سویش مرو
غنچه دارد سوی پهلویش مرو
حمله طوفان سوی دود شمع کرد
هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد
روز رنگ تیره ی شب را گرفت
مجتبی چشمان زینب را گرفت
پای لیلی چشم مجنون می گریست
میخ بر سر می زد و خون می گریست
جوی خون نه تا به مسجد رود بود
دود بود ودود بود و دود بود
حسن لطفی
ادامه مطلب...